من تنها

دلنوشته دور گردون گر دوروزی بر مراد ما نرفت دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

من تنها

دلنوشته دور گردون گر دوروزی بر مراد ما نرفت دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

بترکه چشم حسود بخیل کور بشه چشم حسود بخیل

مرتیکه بی ننه بابا مستاجر م ت و ل ی بی همه چیز یزدی اشغال که زنش صورت ابله رو داشت انگار بخت مارو بسته خدا لعنتش کنه  مستاجر حرومزاده اش هی به () می گه خونتونو اینقدر بیشتر نمی خرن براتون خونه می گیرم بقیه پولتونو می گذارم بانک براتون خدا لعنتش کنه بسکه () ساده لوحه باید می گفت خونه نداریم عقب افتاده خدا رحمتت کنه [] انداختی سر ما رفتی مردم پدر سوخته به خرابه ای که سقفش ریخته کلنگی چشم ندارند ببینند بر چشم بد لعنت طرف در روزنامه اطلاعات در تلفن هایش نوشته همسرم خانه خریده بود یارانه امان را قطع نمودند جار زده بود ما الکی می گیم خونه داریم مردم پدر سوخته چشم ندارند ببینند بترکه چشم حسود بخیل بر چشم بد لعنت باد خشک بشه چشمتون زنیکه که مغازه کیف کفش م ه دی داری پسرت به رحمت خدا رفته بازم ول نمی کنی می گی خوبه باشه خیابون [] هر چی می گیم کلنگیه نمی گذارند بسازیم نمی فهمه یا ش ه ل ا خانوم دستفروش  خودشو به نفهمی زده بود گفتیم برای [] مریضمان دعا کن التماس دعا گفت حاجت روا شوی باید می گفتیم من یک مستاجرم در این دوره زمونه راست بگی کلات پس معرکه است خدایا اخر عاقبت مارو بخیر کن از شر افراد پلید نفهم شرور حفظمان کن خدایا اینجا مال اینا خودت کمکمان کن یه به ما بفرست مانند ک ت ای و ن که برای ت ی م  و ر فرستادی