من تنها

دلنوشته دور گردون گر دوروزی بر مراد ما نرفت دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

من تنها

دلنوشته دور گردون گر دوروزی بر مراد ما نرفت دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

پارک جوانه هم صحبت افراد بی خاصیت

به نام خداوند بخشنده مهربان

روزگار تهوع اوری را می گذرانم نفرت انگیزه خانواده خوبی دارم ولیکن بی تدبیر بودند خدا می دونه که بقول [] مامان عقل درست حسابی نداشت یا عمدا اینطوری کرد اون به خوبی می دونست که من نه کار پیدا می کنم نه ازدواج نه پول دارم  برم خارج ته این کوچه بن بست کثیف بین یک مشت همساده حرومزاده موندم خدا  از سر تقصیراتش بگذره سریال گوه در قلب من شبکه گوه ای فیلم گذاشته سریالی بود که سال هفتاد نه بازی لعیا زنگنه ف ا ح ش ه با علی دهکردی گنده بک که بخاطر دو تا بازیگر گوه سگ حرومزاده باید از مامان عزیزمان فحش می شنیدیم  که چرا لعیا زنگنه ج ن د ه بلده  برای علی دهکردی تون به تون شده چشم ابرو بیاد شماها بلد نیستید  فاجعه هست خدا رحمتت کنه مامان روانت شاد

پارک جوانه که شده ایینه دق من صاف ساده شدم هم صحبت پیره زنایی که مریضند باز یکیشون یکشنبه سیزده تیر سیده بود خیلی دعام کرد ف ر ی د ه س ا د ا ت ح س ی ن ی ث ر ی ا ی ی که مال ک ر م ا ن ش ا ه بود با همسر بیمارشان اومده بودند که گفتند شب قدرکلی دعا کرده گریه کرده سی دی گذاشته خدا کِسی را خار نکنه گفت ممکنه نبینمت ممکنه ببینمت مواظب ا ز د و ا ج باش از نوه اش گفت که مامانش ولش کرد هر که با ال علی در افتاد ور افتاد سوال بیموردی نمی کرد خیلی خانمی کرد خدا همه بیماران را شفای عاجل دهد ا ق ا را شفا دهد خداوند همه بیماران بستری در بیمارستانها و منازل را شفا مرحمت فرماید برای سلامتی همه بیماران با پدرم صلوات برای شفای کلیه بیماران  با پدرم یک سوره حمد و یک سوره اخلاص را با صلوات بر محمد و آل محمد(ص) قرائت بفرمائید 

خدا نیاره اون روزه مسلمان نشنود کافر نبیند جمعه هجدهم تیر به پارک کذایی جوانه رفتم یک زنی بود ف ر ج ی اینقدر حرف زد حرف زد سرم شده بود اینقدر تا الان سرم درد می کنه خورده بود زمین دست چپش اسیب دیده بود بسته بود خاک تو سرش اینقده وقیح خودخواه بود من مشکی می پوشم دوست دارم  می گفت مانند گداها عزادارا مشکی می پوشیم گفتم بابا جان مشکی دوست دارم گفت می دونم مهم وضع مملکته خدا لعنتش کنه زنیکهخوش شانس گرونی می نالید که ر و ح ا ن ی گرونی کرده که مانتوم ده برابر شده پیره زن کثافت همسن مامان بزرگم بود وگرنه جوابشو می دادم خدا لعنتش کنه فضول کثیف هی می پرسید بچه مچه داری خدا لعنتش کنه هر چی  می گم ازدواج نکردم کار نمی کنم هی زر می زد خدا لعنتش کنه داغ پسرشو ببینه خیر نبینه دخترش در انگلیس  از مریضی پسرش گفت که همه جا باهاش می ره از زمان شاه گفت که تیمسار رستگار؟ در فرودگاه بوده  یونان برگشته سیزده بهمن اومده بهش گفته چرا برگشتی  خدا می دونه راست می گفت دخترش همسن زنده یاد خواهر ناکام بود که در کشور کثیف ایران مهندس شد توسط سرویس داروسازی کوثر کشته شد داغش هنوز در دلمان است دخترش که هسن خواهر مظلوم بود در انگلستان بود!!!!!!!! خدا بده شانس می گفت خودم قبل از انقلاب بردمش انگلستان ای خدااااااااه چی می شد منم یکی دلش می سوخت می برد انگلستان باز می گفت امریکا یه چیز دیگه اس شوهرم نگذاشت زمان شاه همسرم خشکشویی داشت در انقلاب استاد دانشگاه می گفت من نفهمیدم تو فهمیدی اومدم زبونت را ماچ کنم که گفتی من از دهات همدان امدم منو چه به ر ا ه پ ی م ا ی ی با کرباس اومدم بینی ام را پاک می کردم زنک می گفت خودمم همدانیم قسمت شدخدا لعنتش کنه نفرین بر او باد من ساده لوحم می گم برای [] دعا کن گفت دعا می کنم تشریف بیارین منزل خداحافظی کرد توقعی ندارم ولیکن می تونست بگه برات کار درست می کنم   ان گ ل ی س   خدایا خودت یه راهی به من نشون بده نمی دونم هر چی بیشعور نفهمه بی خیره می اد می شینه پیش خودم خاک تو گورشون گوش مفت پیدا نمودند پارک جوانه هم صحبت افراد بی خاصیت تا کی خدایا خودت به من کمک کن نمی گذارم این اتفاق بیفته هر چند من خدا دارم خدای من بزرگه خدا به من کار پول سفر خارج انگلستان المان امریکا کانادا به خوبی خوشی با دل خوش عالی با ثروت خواهد فرستاد آه خدای سر این اذان مغرب من را پولدار کن من را در شماتت بنده های نادانت نگذار که مجبور بشم دروغ بگم خدا لعنت کنه باعث بانی بیکاریم را ایشاله مانند ش ه ی د خ و ش ک ی ش بشید خیر نبینی ف ر ی ب ا ا ق ا ح س ی ن ی خیر نبینی ش ی ر ی ن م ز ی ن ا ن ی خیر نبینی ل ی د ا ا ح م د ی خیر نبینی م ی خ ا ن م ع ل ی ز ا ده حواله تان کردم به خدا خدا لعنتتان کنه

فالله خیرحافظ