من تنها

دلنوشته دور گردون گر دوروزی بر مراد ما نرفت دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

من تنها

دلنوشته دور گردون گر دوروزی بر مراد ما نرفت دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

حق من نیست ته این کوچه بن بست تو تنهایی بمونم

به نام خداوند بخشنده مهربان


از دل کوچه گذشتم از میون جاده ی خیس



این مسیر بدون برگشت که واسم هیچ آشنا نیست



میخوام آرامش بگیرم من که تو غصه اسیرم



حق من نیست ته این کوچه بن بست تو تنهایی بمونم




پی نوشت

دوست داشتم یک ماشین اخرین مدل سفید برفی  یا مشکی با شیشه های دودی داشته باشم یا همسر مهربان پولدارم برام بخره  یا پای پیاده ام یا سوار اتوبوس قراضه کثیف که بهمن ماه  کثیف پارسال راننده که هوم کیر خریده بودم من خوش خیال برای قرعه کشی چه ساده پندار چه ساده لوح بودم کلی ناسزا بارم کرد خدا لعنتش کنه  یا یک لپ  تاپ خفن برام کادو بده همسر عزیزم یا یک دوست عزیزم که نداشتم


آرزو داشتم تو ماشین تر و تمیز شوهرم کنار دستش می نشستم و می رفتیم اینور و انور یا باهم می رفتیم مسافرت اما یا پای پیاده هستم و یا سوارماشین کثیف و قراضه

پراید مسافرکش که یه پیرمرده فحاشی کرد خدا لعنتش کنه ای کاش مانند سریال خواب بیدار مانند ناتاشا با اسلحه می کشتمش  دختره پشت سریش هم می کشتم 


فالله خیرحافظ